دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان که در 13هزارگزی جنوب شهر تویسرکان و هفت هزارگزی جمیل آباد در کوهستان واقع است. منطقه ای است سردسیر با 100تن سکنه. آبش از چشمه و محصولش غلات، مختصری صیفی، انگور و لبنیات و شغل مردمش زراعت، گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان که در 13هزارگزی جنوب شهر تویسرکان و هفت هزارگزی جمیل آباد در کوهستان واقع است. منطقه ای است سردسیر با 100تن سکنه. آبش از چشمه و محصولش غلات، مختصری صیفی، انگور و لبنیات و شغل مردمش زراعت، گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دستان زننده. جادو و افسونگر. مکار و حیله باز. (ناظم الاطباء). فریبکار. حیله گر. گربز، نقال و قصه خوان، کسی که دست بر سیمهای ساز و یا کلید آن میزند. (ناظم الاطباء). زخمه زن، نغمه سرا. (آنندراج). آوازه خوان: شود به بستان دستان زن و سرودسرای به عشق بر گل خوشبوی بلبل خوش دم. سوزنی. چشمم به گل است و مرغ دستان زن تو میلم به می است و رطل مردافکن تو. خاقانی. به دستان زنان دستوری داد که چنگ بدست آرند و دستبند و بسته نگار آغاز کنند. (کارستان منیر از آنندراج)
دستان زننده. جادو و افسونگر. مکار و حیله باز. (ناظم الاطباء). فریبکار. حیله گر. گربز، نقال و قصه خوان، کسی که دست بر سیمهای ساز و یا کلید آن میزند. (ناظم الاطباء). زخمه زن، نغمه سرا. (آنندراج). آوازه خوان: شود به بستان دستان زن و سرودسرای به عشق بر گل خوشبوی بلبل خوش دم. سوزنی. چشمم به گل است و مرغ دستان زن تو میلم به می است و رطل مردافکن تو. خاقانی. به دستان زنان دستوری داد که چنگ بدست آرند و دستبند و بسته نگار آغاز کنند. (کارستان منیر از آنندراج)